هر اسمی در عالم دارای مظهری است و مظهر اسم اعظم، در حضرت علم حقیقت محمدیه و در عالم شهادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله بالاصل و اولیای او به تبع است. انسان کامل آینه تمام نمای خداوند است. خلیفه اوست در ظهور اسماء و مراتب کمالش و مقام جمع اسمائی را داراست. حقایق علمی انبیاء، مشتمل بر امهات و اسماء محیط و فایض به اسماء و اعیان مادون خود هستند. به لحاظ آنکه اسم اعظم مقام نیابت فیض اقدس را داراست، در تمام عوالم وجود به نحو بطون سریان دارد. سالک چون در سیر و سلوک به مقام مذکور رسید، الله را ظاهر در عالم و عالم را مستهلک در آن می بیند. بعد از فنای کامل ذات برای انسان کامل، آنچه ظاهر می شود الله است؛ از این رو عینی که فانی و مندک در اسم الله شده است، خود مجموع تمام اعیان است؛ زیرا که هر عینی در عالم مظهر اسمی از اسماء و حقیقتی از حقایق است
** اسم اعظم " الله " **
ابجد کبیر " الله " =66 که برابر است با ابجد وضعی "امام علی " و ابجد وضعی " احمد " =66
ابجد وضعی " الله " =30 = ابجد وضعی " بسم " که حقیقت بسم " علی " بود .
ابجد صغیر " الله " = 18 که برابر است با ابجد صغیر " بسم " =18 که برابر است با ابجد صغیر بینات " علی "
********************************************************
ابجد کبیر بسیط " الله " = 259 ، = ابجد کبیر بینات " الرحمن " = ابجد کبیر " ابراهیم "
ابجد وضعی بسیط " الله " =88
ابجد صغیر بسیط " الله " = 43
***************************************************************
ابجد کبیر بینات " الله " = 193
ابجد وضعی بینات " الله "= 58 = ابجد کبیر ( محبوب ) = بینات * مرتضی * = بینات * مصطفی *= ابجد صغیر بسیط * فاطمه
ابجد صغیر بینات " الله "= 25
***************************************************************
شرح اسم اعظم * الله *
عرفا برای خداوند دو تجلی قائلند: یکی تجلی علمی و دیگری تجلی عینی خارجی. تجلی اول عبارت است از تجلی ذات بر ذاتِ خود که باعث تحقق اسماء و صفات می گردد و این را فیض اقدس گویند. تجلی دوم یا تجلی خارجی عینی، همان تجلی اسمائی و صفاتی است که موجب پیدایش ممکنات و حقایق موجود در عالم می شود و از آن تعبیر به فیض مقدس نموده اند.
به عبارتی دیگر فیض الهی بر دو قسم است: فیض اقدس که با آن اعیان ثابته و استعدادهای آنها در علم ربوبی حاصل می شود. اصطلاح اعیان ثابته همان وجود علمی ماسوی در ذات باری تعالی است. و دیگری فیض مقدس که به وسیله آن، اعیان ثابته در خارج و عالم کَون، با آنچه از لوازم و توابع آنهاست حاصل می شوند. وجه نامگذاری فیض اقدس به این دلیل است که اقدس عن الامکان و الکثره (ر.ک: مصباح الهدایه، ص67) یعنی پاک از کثرات و تعینات است. چرا که فیض اقدس، ملاحظه اسماء و صفات الهی است، بدون حالت امکانیه در ممکنات خارجی و فیض مقدس ملاحظه حقایق خارجی است، از آن نظر که حقایق وجودیه اند و هر یک مجلا و مظهری از اسماء و صفات الهی می باشند، بی شائبه نقائص و حدود عدمی آنها. خلاصه آنکه مراد از فیض اقدس حصول اسماء و اعیان ثابته در علم باری تعالی و مراد از فیض مقدس، حصول آن اعیان در خارج است.(همان)
عرفا گفته اند خداوند از حب به ذاتش، اراده فرمود که خود را به خلق بشناساند؛ پس ابتدا شروع به خلق اسماء و بعد عوالم دیگر فرمود. پس اصل خلقت عالم و منشأ شروع و ایجادِ وجود، حبّ خداست به خود که از این عشق ابتدا فیض اقدس حاصل و آنگاه فیض مقدس باعث خلقت عوالم شد. همچنین برای هر یک از اسماء به واسطه تجلیاتشان، باید محل ظهوری در عالم باشد و مخلوقات هر یک به فرا خور حال و استعداد خود، تجلی ای از تجلیات الهیه را پذیرا هستند که پذیرفتن این تجلی، همان ظهور اسم الهی در آن موجود است. پس، آنچه باعث خلقت اسماء و صفات شده، فیض اقدس و آنچه که باعث ظهور و تجلی اسماء در عوالم خلقت و به طور کل منشأ ایجاد عالم خلقت شده است، فیض مقدس می باشد.
از اولین تجلی از ناحیه خلیفه ذات، اسمی که از حضرت فیض اقدس مستفیض گردید و متلبس به لباس وجود شد، اسم اعظم الله است. این اسم به لحاظ بساطت و غیبیت و کمالیت تامی که دارد، اولین اسم از جریان فیض اقدس است. بر این اساس عرفا قائل اند به اینکه هــر اسمی که افقش به افق اسم الله نزدیکتر باشد، جنبه غیب و بساطت در او بیشتر است و لذا بعضی اسماء محیط بر اسماء دیگر و بعضی محاطند. اسماء به لحاظ مفهوم با یکدیگر مغایر و به لحاظ مصداق و وجود عین ذات و عین یکدیگرند. پس تکثری که در صفات مشهود است اعتباری و غیر حقیقی و منبعث از مراتب غیبیه صفات است که در احدیت ذات عین ذاتند و علت پیدایش تفصیلی اسماء و صفات، مفاتیح غیبند که در باطن ذات موجودند و عین ذاتند نه امری زائد بر آن. اسمی که در مـیان اسـماء الـهیه جـنبه غـیبی اکـثر و بساطـت کاملـه دارد، اسـمی اسـت که شایستگی آن را دارد که مقام خلافت را از فیض اقدس پذیرفته و مجلای ظهور او باشد، و آن اسم اعظم الله است که ام الاسماء الهیه در همه مراتب وجودیه است. دیگر اسماء به لحاظ قرب و بعد از اسم الله، یا محیط و یا محاطند.
برای اسم اعظم دو اعتبار است: یکی آنکه بالذات مقدم بر اسماء و مشتمل بر آنها و دیگر آنکه متظاهر در اسماء و اعیان اسماءست. به اعتبار ظهورش در اسماء و صفات، جمیع مظاهر اسماء جزئیه مظهر این اسم جامع الهیند؛ زیرا که به وساطت این اسم ظاهر شده و بعد از ظهور، متجلی در اعیان خود شده اند و چون ظاهر و مظهر در حقیقت وجود یکی اند و تعدّد آنها اعتباری و رتبه ای است، نتیجه آنکه مظاهر اسماء جزئیه مظهر این اسمند. و به اعتبار اشتمال آن بر اسماء از حیث مرتبه الهیه اشتمال این اسم بر اسماء دیگر اشتمال کل مجموعی است بر اجزاء زیرا که اجزاء از همان کل و کل از همان اجزاست. «فاذا علمت هذا علمت ان حقائق العالم فی العلم والعین کلها مظاهر للحقیقه الانسانیه التی هی مظهر للاسم الله فارواحها ایضا کلها جزئیات الروح الاعظم الانسانی سواءکان روحا فلکیا او عنصریا او حیوانیا وصورها صور تلک الحقیقه الانسانیه و لوازمها لوازمها ولذلک یسمی عالم المفصل بالانسان الکبیر عند اهل الله لظهور الحقیقه الانسانیه ولوازمها فیه و لهذا الاشتمال وظهور الاسرار الالهیه کلها فیها دون غیرها استحقت الخلافه من بین الحقایق» (شرح مقدمه قیصری، ص649)
گفته شد که هر اسمی در عالم دارای مظهری است و مظهر اسم اعظم، در حضرت علم حقیقت محمدیه و در عالم شهادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله بالاصل و اولیای او به تبع است. انسان کامل آینه تمام نمای خداوند است. خلیفه اوست در ظهور اسماء و مراتب کمالش و مقام جمع اسمائی را داراست. حقایق علمی انبیاء، مشتمل بر امهات و اسماء محیط و فایض به اسماء و اعیان مادون خود هستند. به لحاظ آنکه اسم اعظم مقام نیابت فیض اقدس را داراست، در تمام عوالم وجود به نحو بطون سریان دارد. سالک چون در سیر و سلوک به مقام مذکور رسید، الله را ظاهر در عالم و عالم را مستهلک در آن می بیند. بعد از فنای کامل ذات برای انسان کامل، آنچه ظاهر می شود الله است؛ از این رو عینی که فانی و مندک در اسم الله شده است، خود مجموع تمام اعیان است؛ زیرا که هر عینی در عالم مظهر اسمی از اسماء و حقیقتی از حقایق است. (1)
**********************************
منبع : (1) http://www.imam-khomeini.ir/fa/n128919/مبانی_امام_خمینی_در_تفسیر_«بسم_الله_الرحمن_الرحیم